در کافه کتاب،چند جرعه آرامش مهمان ما باشید.

وظیفه ما ارتقاء کیفیت برای شما شهروندان عزیز خرمشهری میباشد.

در کافه کتاب،چند جرعه آرامش مهمان ما باشید.

وظیفه ما ارتقاء کیفیت برای شما شهروندان عزیز خرمشهری میباشد.

در سال 1395 برآن شدیم تا شروع به ترویج فرهنگ کتاب خوانی کنیم.
در همین راستا اقداماتی را با کمک دوستان و فرهیختگان خرمشهری انجام دادیم.
امروز نیز با کمک فضای مجازی سعی بر آن داریم تا با انتشار آثار به حفظ ارزشها کمک کنیم.

فاطمه پوراکرمی
فعال اجتماعی،کارشناس ارشد حقوق،فعال در عرصه اقتصاد

آخرین مطالب
  • ۰
  • ۰

تقدیم به بانوان

روز جهانی زن!!!!!

روز جهانی زن را زمانی پایه گذاری نمودند،که زنان کارگر از مشقت کار و نبود حقوق و پایمال شدن حقشان به خفقان رسیده بودند.

زنان ،مادرانی بودند که مردان را به دنیا آورده بودند و به آنها زندگی بخشیده بودند؛درحالی که مردان خواستار سلب حیات زنان بودند. زنان  شجاعانه لب به سخنان اعتراض آمیز گشودند و خواستار آسایش و آرامش و مدیریت خارق العاده مانند مردان گشتند.زنان چنان مطلومانه از حق خود دفاع نمودند که سالها روز جهانی زن در جهان یاد آور ؛سختی و درد و مشقت زنان وستیزه جویی آنان ورد زبانها گشته است .

شاید به صراحت باید گفت که مردان ؛ با شاخه گلی و هدیه ای کادو  پیچ ،در این روز از زنان قدر دانی نمایند و یک روز را در محیط کار به زنان استراحت داده تا در منزل دو برابر به فعالیت مشغول گردند. 

درحالی که زنان نیمی از جامعه را تشکیل داده اند و بهترین مولد نسل و بقای حیات آدمی می باشند؛کمترین بهره را از این حیات دارا می باشند.

دیه نصف مرد ،ارثیه نصف ، نام فرزند با پدر حک می شود، حضانت کودک با پدر و جد پدری است .

زنان باید محیط خانه را گرم و صمیمی و لذت بخش نمایند و در محل کار حق اعتراض ندارند ؛در حالی که رتبه بالای دانشگاه بازنان است اما مدیریت با مردان است ؛هر زنی از حقوق زنان صحبت کند او را فمنیست می خوانند.

در حالی که اولین مبارز در راه یکتاپرستی آسیه بوده ،اولین مبارز بردبار ادیان الهی مریم بوده ؛اولین تجار ترویج  اسلام خدیجه بوده است و اولین سلاله نسل شیعه فاطمه (ع ) سلام بوده است. با حسرت باید گفت زنان هنوز به حقانیت آزادگی بشریت و حق مادر بودن که حق طبیعی یک مادر است نرسیده اند.

روزها ؛روزهای شاد زنان یا روزهای اندوه بی پناهی زنان که در هر سلطه حکومتی اولین قربانی کشور می باشند.

  • فاطمه پوراکرمی
  • ۰
  • ۰

زندگی زیبا می شود


زندگی را باید آموخت ؛از فصول و مهربانی و اتحادشان ؛یا از کوچ دسته جمعی پرستوها ،رقص زیبای طاووس،از قلمرو منقرض شده شیرها ؛یا کناره گیری عشق بهمن به فروردین و سپردن دلداده اش به اسفند ، آدمی مجبور است که بیاموزد، چراکه؛ تا دم مرگ به آموزش نیازمند است،آموزش و پرورش روح رشد و ترقی آدمیت است ؛که او را به انسانیت سوق می دهد.

انسانیت سرچشمه از گذشته دارد ؛همان گذشته ای که آنرا در بقچه مادر بزرگ گره زدیم و در سرداب نامهربانی پنهان نمودیم .یادش بخیر ،مادرها هر روز صبح زود و عصرها قبل از غروب کوچه ها را آبپاشی و جارو میزدند تا همه با چای دبش و دلنشین از کارگر شهرداری پذیرایی کنند.همان کارگری که آمده بود اشغال های جارو زده مادر را جمع کند.

یادش بخیر مادرها تاکید داشتند که زباله ها سر ساعت بیرون باشند تا محله کثیف نشود؛یادش بخیر پدرها گلهای شب بو و یاس و اقاقیا را در باغچه کوچک درمقابل منزل می کاشتند ؛تا عطر گلها محل را خوشبو کند.یادش بخیر شانه های خالی تخم مرغ سالم نگه داشته میداشتیم تا با زباله های تر؛ ادقام نشوند و جیب کارتن فروش را شاد کند.اما همه اینها، یادش بخیر شد و یاد گرفتیم فرزند کمتر زندگی بهتر ؛ندیدن همسایه فضولی نکردن در امور زندگی دیگران ؛کوچه کثیف تر همسایه های پولدارتر و با کلاس تر؛ وظیفه شهرداری بیشتر،به حیوانات هم آموختیم؛ که باید نسلشان منقرض شود ؛چون ما فقط سهم خودمان شادی داریم ؛کوچ پرستوها با ناامیدی بپایان رسید ؛سلطان جنگل در برج های جنگلی ؛بیابان نشین شد، طاووسهای زیبا در قفسها حبس گشتند ....

اما هنوز اسفند عاشق فروردین است و بهمن دل خود را زیر خروارها برف پنهان نموده و عشق فروردین را به اسفند تقدیم کرد.

اسفند همان پسر کوچه بغلی زمستان است که با چشمکی زیبا دل فروردین را روبوده ؛اسفند با زیرکی تمام همه شادیها را برای ورود فروردین مهیا نموده است ؛اسفند به پرستوها بال پرواز عشق می دهد،سبزه ها و گلهای زیبارا از خواب زمستانی بیدار می کند و با عطر خاص دوست داشتن تقدیم فروردین می کند .اسفند به خرسهای خفته نجوا کنان می آموزد که فصل پرورش توله خرسهای بیشتر است .

آهوان را در مزارعه فروردین در کنار شاخسارهای زیبای گوزنان به عشق بازی و بره پروری دعوت

 می کند،مشک خوش ختن عنبر دلنشین ،هیاهوی سنجابهای ترسو در تنه درختان است .زاد و ولد در جانداران با لبخند اسفند رونق می گیرد و بقای نسل را تقدیم طبیعت می نمایند.

طبیعت فراموش شده آدمی ؛که دست خوش ناملایمتی تک بعدی بودن خواسته های برج سازان گشته است.امروزه شعار انسانیت ؛فرزند کمتر ؛طبیعت زباله ای؛رودهای خشکیده ،ته مانده های خوش گذرانی در رودخانه ها و منقرض شدن آبزیان ؛نسل کشی جانداران مفید حیات بخش و کم محلی به اسفند مهربان و عهد شکنی؛ دوستی با فروردین سرسبز گشته است.

اما میشود بازهم ساخت؛می شود دوباره طرحی نو بپا کرد ،آشتی با طبیعت را از وداع اسفند و تولد فروردین مهرورزی آغاز نماییم.

و ما همان ،بقای نسل مانده در بقچه گره خورده مادربزرگ در سرداب مهرورزی هستیم .

برگرفته از کتاب انسانیت که در دست چاپ می باشد.

  • فاطمه پوراکرمی
  • ۰
  • ۰

وداع با اسفند

وداع اسفند و لبخند گامهای سبزرا بهانه تبریک بخوانم یا مولود شاه دوعالم و روز مرد را بهانه زیبای تهنیت بدانم.

اما یقینا امسال سالی پر از خیر و برکت و تلاش و بردباری خواهد بود ؛چرا که با مولد امیرالمؤمنین و روز مردهای سخت کوش آغاز می گردد.

روز مرد را با ورود شکوفایی گلهای بهاری و عطر خوش تکیه گاه امن  با حضور دلبندانی که برای دختران آسایش و امنیت ؛برای خواهران دلبستگی و تکیه گاه ؛برای همسران آرامش و قدرت و برای مادران نوازش و با هم بودن است.

شاید ورود روزهای سخت و طاقت فرسا بازهم غمگینی دلان گردد ؛اما حضور مردان در کنار خانواده آسایش و یک دلی را به ارمغان خواهد آورد.

روز مرد ؛روز ورود صبر و شکیبایی ؛عشق و دوست داشتن؛روز نوازش کودکانی است که با صدای پای مهرورزی به آسایش خواهند رسید.

این روز را که با آغاز سال نو ،مسبب شادی دو چندان خانواده ها می گردد را از صمیم قلب به تمام مردم مهر دوست ایران زمین تبریک و شادباش می گویم .

امسال را سال دوستی و صداقت و مهرورزی و یکدل بودن در کنار هم بخوانیم .

  • فاطمه پوراکرمی
  • ۰
  • ۰

روزگار سخت

http://caffeketab.blog.ir/:

چندی ست روزگار برای تمام مردم سخت و ناگوار گشته است . روزها سکوت مرگباری تمام جامعه را در بر می گیرد ،گروههای وات ساپی و تلگرامی بنا بر هر مصلحتی متلاشی شده اند؛ بی خیالی نصبت به رشد روز افزون دلار و قیمت سرسام آور طلا؛ارزاق قد علم کرده و املاکی که درخاک خود غوطه ور ؛برای بهای بالای بیع ناز و افاده فروخته؛ تره بار ترقی کرده با مواد زائد شیمیایی ؛پلاسیده در برابر صعود قیمتها؛؛؛: بر ارتقا سکوت مدد می رساند.

روزها با خودم کلنجار رفتم و از این نابسامانی و سر در گمی حسرت خوردم.اما تا کی سکوت و چرا با ندانم کاری به سکوت یا هیا هوی علمی دامن بزنیم. در دوران ها و حکومتهای پیشین؛ موج فریادها و خواسته به نابودی سلسله ها و حکومتهای ؛هخامنشیان ؛مشروطه؛ پهلوی وووو مسبب نابودی نسلی و انقلاب نسل جدیدی گشت ؛اما مردم همچنان با زیاده خواهی و ندانم کاری دست به اقدامات جدید زدند .دامن زدن به اقدامات جدید بدون ،ایده و فکر و اندیشه به سقوط و نابودی شکوفایی اقتصاد و تجارت و علم نوین دامن زد و مهاجرت نخبگان نابودی علم و فرهنگ را به ارمغان آورد.

اما امروز ،روزهای سخت و نادانی و جهالت بدون تفکر و تکنولوژی بر جامعه احاطه کرده است .وجود گروه ها و ایجاد احزاب بدون برنامه و منیت و خودکامگی افراد جامعه دست به دست همه داده است که تمام افراد جامعه خود را عالم دانسته و از علم بی خبر مانده اند.آزادی بیان را با توهین و اهانت چنان آمیخته گردید؛ که هر شخصی در هر جایگاهی با هر ادبیاتی  شروع به سرکوب شخص مقابل نمود.افراد تا زمانی که برسر پست و مقام خود حضور دارند همه چیز گل و بلبل به خوشی می گذرد ،اما همچنان که حکم عزل صادر شود ؛بگم ؛بگم ها و افشا گری ها شروع می شود.

تدابیر بدون علم و فن به نابودی جوامع در حال پیشرفت و توسعه با نابودی جنگلها و منابع؛ریزش کوهها؛شکستن سیل بندها؛جاده های ناامن؛پروازهای ناکام و تحصیلات بدون علم و در آخر وجود این عوارض خواسته ؛عزل مدیر پیشین و انتساب مدیر جدید؛ که موجب ناآرامی گروه ها و جبهه گیری افراد ؛فرصت طلب گشته است.

پیشگیری را با مداوا اشتباه گرفته و پاک کردن صورت مسئله بجای حل کردن مسئله ؛و انتخابات ریالی و انتصابات قومی و برکناری های بغض و غرضی و قد علم نمودند برابر لنزهای دوربین و فریادهای وامصیبت از بی ایمانی و بی تدبیری ؛ریشه رشد و ترقی را خشکانده است و همانند جنگل زدایی و بیابان زایی و خفه نمودن قنات ها و تاراج دادن خاکها و دریاها و کسب ریزگردها و گرد غبار ها و اهدای منابع طبیعی و متریال تولید و اخذ و واردات  محصولات بنجل به حساب سودبیشتر ؛که در قانون تجارت به این عمل نابودی یک کشور گفته می شود .....

از همه مهمتر ؛مردمی که همه مصیبتها و بلایا را با جوک و طنز و لودگی سپری نموده ؛ و در هر شرایط سخت و مصیبتهای ناگوار چشم به چشم لنز دوربین دوخته ؛شاید خود را در دنیای مجازی مطرح نماید ؛یادر قبل این مصیبتها و ارسال کمکهای :لنز شاد کن و حضور در اماکن بلا خیز کسب پستی زیبا و کوبیدن مقام ارشد یا مقام حاضر ..دردی از دوش جامعه ای که همه چیز آن به راه اختلاس و ژن و آقازاده و حقوق نجومی و کشف القابهای زیبا و حراج مخازن طبیعی و الهی، درمان نخواهد کرد.

با زبان ساده و مهاوره ای می نگارم که پیشگیری بهتر از درمان است .قبل از سیل و ایجاد زلزله و تخریب سدها و جنگلها ؛ایجاد اتاق فکر برای پیشرفت و استفاده بهینه از منابع خدادای بهتر از کمک و صدقه و اقدام مخلصانه می باشد.

  • فاطمه پوراکرمی
  • ۰
  • ۰

مزن بارون

بروسیلاب که ایران نای ندارد                                                برو سیلاب که سرپل جا ندارد

بروسیلاب زایران  جای بهتر                                                صورت کردها جای شین ندارد

بروسیلاب مزن بارون بر این داغ                                          لرستان زخم سرپل در بدن دارد

بروسبلاب بساطتت را جمع کن                                             که خوزستان هزار داغ ریزگرددارد

بروسیلاب مکن بازی نداریم حال                                           که شیراز داغ کرمانشاه بر دل دارد

مزن بارون که ایران اشک خون ست                                      فروردین صدها لاله به وطن دارد

مزن بارون برو سیلاب گلستان بهشت                                     همین سرسبزی هم امیدی ندارد

مزن بارون برو سیلاب که ایران داغ دارد                             هزاران کودک بی پدر در اوار دارد

مزن بارون مزن که چادرهای سرپل                                   توان این گل و لای بی انصاف راندارد

مزن بارون که موها محو گشتند                                        زنان بهر کند گیس دگر مویی ندارند

مزن بارون که ایران غرق آه است                                        که قبل از تحریم نانی در سفره ندارد

بروسیلاب مگر نمی دانی که تحریم                                       هزاران جوان جویای کار دارد

گر اکرمی اشکی بریز زحسرت                                           دل خون هزاران دختر بی بابادر وطن دارد


  • فاطمه پوراکرمی
  • ۰
  • ۰

ین همه نعمات این همه زجر و شادی  در چهار فصل زیبا هم راه موجودات زنده گردید ؛موجوداتی که اشرف مخلوقات می باشند و یزدان پاک تمام دنیا را با دانایی و توانایی برای آسایش او آفرید و این مخلوق نادان و خودسر با غرور و ندانم کاری تمام دنیا را بسوی نابودی سوق داده است.

اما دراین بین مهر مادری و عشق پدری هنوز پابرجا مانده است ؛مادری که باهزاران امید در دانه اش را تقدیم سیاست ؛وزارت ؛وکالت؛فن آوری و علم نموده و به امید دیدار و لبخند او در کنج خانه ای بنام سالمندان چشم انتظار جگر گوشه اش مانده است .

عشق پدری که دستان پینه بسته اش توان درگیری با چنگال را نداشته و باعث شرمندگی عزیز جانش گشته است.

امید است با پایان اسفند و ورود فروردین دلنشین زندگی و بینش و استدلال های انسانی مانند گلها و آلاله های بهاری خوش رنگ گردد .

زندگی ها و آرمانهای خودکامه به زیبایی و عطر یاس خوش عطر نمودن زندگانی همگان گردد.

امید است مطالبه گری را باعشق پیشرفت و آسایش همنوعان سر مشق قلم گردد و سیاست را با جاه طلبی آمیخته نگردد ؛ژن خوب را باعلم و دانش و خلاقیت برآورد گردد؛ و یکتاپرستی با بت پرستی و خودبینی و یکتا بینی علایق و سلیقه های خودکامگی آمیخته نگردد.

امسال هم به پایان می رسد و فروردین مانند فروردین های گذشته سر از خاک مهربانی جوانه خواهد زد و امید است جوانه انسانیت در دل تمام انسانها سر به شادی و صداقت بزند .

فاطمه پوراکرمی.

انسانها در هر نقطه از کره خاکی برای رویش طبیعت در فصول مختلف جشن های متفاوتی به پا می نمایند ؛تا به هر بهانه ای در کنار هم بودن را تجربه از نو ساختن را بنا نمایند.

ایرانیان از دیر باز اسفند را ماه رسیدن  به شعف و نو شدن جامه طبیعت می خوانند و برای پایان اسفند برنامه های شاد و مفرح برگزار می نمایند.

چهار فصل سال را پشت سر گذاشتیم و به امید ورود فصل جدید که تکرار همان فصول است ؛طرحی نو برای یک سال جدید عمر خود ،برنامه ریزی نمودیم.

روزها و هفته ها را نام گذاری نموده و به هر بهانه متنی را به رشته تحریر در آورده ، به عنوان خبرنگار هزاران بار حروف الفبا را قلقلک داده یا از بغض علیه شخصی نوشته شده یا با مهر از شخصی تعریف و تمجید نموده شد.

بعنوان فعال اجتماعی و سیاسی قلم بدست گرفته و مطالبه گری را سر خط روزنامه ها نگاشته شد ،به نام مطالبه گری به اشتباه کلماتی به رشته تحریر در آمد که برای رسیدن به اهدافی بود که اصلا معنای مطالبه گری را عوض نمود.

بعنوان یک فروشنده سعی بر آن شد که تمام اجناس قدیمی را با تورم کاذب بازار به خورد همنوعان داده شد و تمام جنسهای آنتیک را برای 29اسفند در قفسها پنهان گشته تا مانده های سال قبل هزینه ندانم کاری ها را بدهند.

بعنوان مسئول یک سال تمام ؛هر چه تلاش بود بر سر زیر دستان فرود آمد تا رزومه را به نقطه آرامش رسانده و پرونده ای شاداب تحویل زندگی شانس تقدیم گردد.

بعنوان منتخبین چنان دنیا را زیرو رو گردید و چنان سفره هایی از آه دل همنوعان گسترانده شد تا نام منتخب اول با هر برندی با برچسب بهترین ها کسب گردید.

بعنوان مدافع بی دفاع و پر مدعا سنگهایی به سینه زده شد تا جذب اعتماد گردد و رونق بازار گرمی را داغ تر نموده و بر چسبی، بر نا گفته ها زده شد.

روزها همچنان سپری شد  و نام گذاری جهانی، ایام را خاطره بازی سایت ها گشت ؛در حالی که سالها از روز جهانی زن می گذرد ؛از بی حقوقی زنان و گم نامی مادران و تبعیض جنسیت و خودکامگی مردان ورق روزگار کمرنگ مانده است .

روز جهانی کودک با کودک آزاری جسمی و جنسی رونق بازار محافل ارتباطات گردید.

روز حقوق بشر با پرتاب فیلمهای مستعجل و برنامه های نادیده و نابود کردن افراد بی دفاع و پایمال نمودن حقوق؛ انسان دوستی بشر را به قهقرای نابودی کشانده گردید.

روز جهانی مبارزه با مواد مخدر؛ باکشف و اختراع هزاران مواد مخدر و پخش و تبلیغ مواد خانمان سوز به کودکان و ترویج این فرهنگ توسط افراد سطح پایین جامعه ؛دنیا را بسوی اعتیاد سوق داده شد.

در روز جهانی سواد و علم بدون هزینه میلیونها مادر محروم از نعمت سواد و میلیونها کودک واجدشرایط تحصیل و محروم و این نعمت الهی ؛سر در گریبان بی قلمی نموده و از فقر سواد دست مایه رسیدن افراد سود جو به امیالشان گشتند.

در روز جهانی دارو؛ هزاران داروی تاریخ برگشته صادر و وارد شد و هزاران کودک و مادر بیمار ؛سرمایه زایی برای افراد سوجو نمودند،علم را دست مایه جاه طلبی و داروی تقلبی جان هزاران افراد نیازمند را گرفت.

در روز عشق کپی برداری عشق گشت و عشقهای قلابی و حقیقی پرده از رازهای نهانی برداشت که هزاران عاشق ساختگی سینه سوز در برابر معشوقه های واقعی خرسهای قرمز را کوه کن فرهاد و شیدایی شیرین نمودند.

در روز جهانی پدر و مادر ؛بنام امید به زندگی هزاران والد شرمنده دستان خالی و سفره های پر مهر وخالی از موهبت الهی گشت.

این همه نعمات این همه زجر و شادی  در چهار فصل زیبا هم راه موجودات زنده گردید ؛موجوداتی که اشرف مخلوقات می باشند و یزدان پاک تمام دنیا را با دانایی و توانایی برای آسایش او آفرید و این مخلوق نادان و خودسر با غرور و ندانم کاری تمام دنیا را بسوی نابودی سوق داده است.

اما دراین بین مهر مادری و عشق پدری هنوز پابرجا مانده است ؛مادری که باهزاران امید در دانه اش را تقدیم سیاست ؛وزارت ؛وکالت؛فن آوری و علم نموده و به امید دیدار و لبخند او در کنج خانه ای بنام سالمندان چشم انتظار جگر گوشه اش مانده است .

عشق پدری که دستان پینه بسته اش توان درگیری با چنگال را نداشته و باعث شرمندگی عزیز جانش گشته است.

امید است با پایان اسفند و ورود فروردین دلنشین زندگی و بینش و استدلال های انسانی مانند گلها و آلاله های بهاری خوش رنگ گردد .

زندگی ها و آرمانهای خودکامه به زیبایی و عطر یاس خوش عطر نمودن زندگانی همگان گردد.

امید است مطالبه گری را باعشق پیشرفت و آسایش همنوعان سر مشق قلم گردد و سیاست را با جاه طلبی آمیخته نگردد ؛ژن خوب را باعلم و دانش و خلاقیت برآورد گردد؛ و یکتاپرستی با بت پرستی و خودبینی و یکتا بینی علایق و سلیقه های خودکامگی آمیخته نگردد.

امسال هم به پایان می رسد و فروردین مانند فروردین های گذشته سر از خاک مهربانی جوانه خواهد زد و امید است جوانه انسانیت در دل تمام انسانها سر به شادی و صداقت بزند .

فاطمه پوراکرمی

  • فاطمه پوراکرمی
  • ۰
  • ۰

امپاتی حس همدردی و نوع دوستی می باشد ،حسی که انسانها فقط خود را نمی بینند و فقط به فکر امیال و خواسته های خودشان نیستند .انسانها در هر شرایطی که هستند همنوعان خود را درک می کنند و خود را بجای دیگران و در شرایط خاص آنها قرار می دهند.

با تاسف باید بگویم که با گذشت زمان و پیشرفت علم و تکنولوژی ؛ این حس را فراموش کرده اند و فقط دنیای پیرامون خود را در هاله ای از حبابهایی که برای خود و نزدیکان خود بوجود آورده اند ، می بینند.انسانها برای رسیدن به امیال خود چشم ها را بسته و با عینک کم بینی تمام رویاهای خود را به واقعیت می رسانند و رسیدن به این رویا ها از هر حد و مرزی عبور می نمایند .

انسانهای خاص نما فراموش می کنند که چرخش ایام آنها و رسیدن به رویاهایش از وجود  همنوعان انها شکل گرفته است ؛ آنها فراموش کرده اند که تمام افراد زنجیره وار به هم متصل هستند و حلقه های این زنجیر را نوع دوستی و اتحاد بوجود آورده است .

امپاتی در بین حس قدرت طلبی و مقام ستایی از بین رفته است ، امپاتی انقدر بی ارزش گشته است که نرخ ها یک شبه به اوج فلاکت می رسند فلاکت نرخ ها از آه دل کسانی بر می خیزد که با حسرت از کنار ویترینها عبور کرده و چشمها را بسوی دل نا آرام خود هدایت می کنند ، گوش ها را به شنیدن نغمه ،تو هم ،روزی توانمند می شوی و دست نیازمندی را خواهی فشرد ، آرام می نماید.

امپاتی زمانی در دل مردم جا داشت که برای فدا کردن جان خود و رسیدن به آرمانهای زیبای انسانیت بلاجبار جایگاه خود را به دوستان تقدیم نموده و خود را فدای خاک میهن می نمودند . اما امروز مردم یادشان رفته که کاریزمای هم بودند و برای اثبات امپاتی در بین همدیگر همیشه فرزند همسایه را فرزند خود می پنداشتند.

  • فاطمه پوراکرمی
  • ۰
  • ۰

در جوامع پیشرفته و درحال رشد و توسعه افراد با آرامش خاص زندگی می کنند . آنها فقط به فکر ابداع و اختراعات جدید هستند ، بازی های کودکان به خاله بازی ختم نمی شود ؛ تا مادامی که کودکانی در دست والدین کتاب و ابزار سازندگی مشاهده می نمایند ، آنها نیاز به دنبال معلم بازی یا مهندس بازی هستند . در این جوامع کودکان سوار بر هواپیمای خیال خود گشته و در اسمان لامتناهی اوج گرفته و در بستر نرم ابرها به خواب شیرین کودکانه سر می گذارند . کودکان با برنامه های جشن و شادی چشم به تلویزیون بسته و نماهنگ های شاد برای هم قصه می گویند .

در جوامعی که آرامش را در کوچه پس کوچه های اختراعات بدست می آورند و دولت خود را یک دولت بی طرف اعلام می نمایند ، برای افراد جامعه آسایش و رفاه را به ارمغان می آورد ؛افراد جامعه برای جبران این آسایش به تحصیلات عالیه پرداخته و در رشد فرهنگی و اجتماعی و فرهنگی جامعه شریک می باشند .

سرنوشت هر جامعه را افراد آن جامعه رقم می زنند، افراد جامعه با درایت و ایمان و اعتماد و باور خود را کنار دولت جا داده و برای رفاه خود از هیچ اقدام صحیحی در یغ نمی کنند . شاید زباله ها را در ساعت معین بیرون از منزل بردن برای عده ای خنده آور باشد ، اما به نظر من اولین گام برای مطالبه گری و داشتن جامعه ای سالم دقت کردن و اهمیت دادن به وقت است . گذاشتن زباله ها در سرساعت مشخص ؛ مبارزه کردن به حشرات و حیوانات ولگرد می باشد ، کمک به کارگران شهرداری و داشتن محیطی سالم و استنشاق هوای پاک .

در نتیجه جامعه پیشرفته نیاز به همفکری و همیاری تمام افراد جامعه را می طلبد .در جوامع پیشرفته بجای ولگردی در وب سایتها و بدست آوردن رزومه و فعالیت دیگران و شمردن اشتباهات دیگران در صدد آموزش در سایه آرامش می باشند ؛جوامع پیشرفته کتابها را با دست لمس کرده و با کتاب دوست صمیمی هستند آنها از کتابخوانی علم و دانش را می طلبند . در حالی که در جوامعی که مردم به جای کتابخوانی ؛ کتاب را ابزار رسیدن به اهداف خود و کسب پست و مقام می دادنند مردم آن جامعه مطالبه گری را به بی حرمتی می کشند ، ولگرد در سایتها برای رشد و تکنولوژی جای خود را به عکس ها و مطالب نا بجا داده است . جوامعی که کتاب را در مسابقات و همایش ها در حد سوال بدانند به تقلب روی آورده و این تقلب از خانواده کوچک به جامعه کشیده می شود.برای کسب درآمد بیشتر فیلمهای توهم زا و جنگ افراز تولید می شود ؛ کودکان بادیدن فیلم ها ، در بازار بدنبال اسلحه گرم و سرد می باشند ، آنها از بزرگترها می آموزند که حرف خود را با دادو فریاد بیان نمایند و برای محافظت از خود اسلحه حمل نمایند . کودکان با کتاب دوست نیستند چون انها دیده اند که تایمی برای کتابخوانی وجود ندارد .کودکان آموخته اند کتاب ابزاری برای رسیدن به امیال است در نتیجه تایم امتحان را تایم تقلب یا رونویسی از روی کتاب می دانند.

انسانها در هر موقعیت و جایگاهی باشند از پوست و گوشت و استخوان تشکیل شده اند؛ مغز آنها نیاز به امواج وانعکاس مثبت دارد ؛ انسانها برای رسیدن به امیال انسانیت نیازمند آرامش و صلح وصفا هستند . انسانها باید بیان خود را با کلام حق طلبانه ابراز ننمایند چون حق از آن همه افراد است .باید یاد گرفت اول حق دیگران را با احترام ادا نمود تا با احترام حق خود را طلب بنماید.









  • فاطمه پوراکرمی
  • ۰
  • ۰

سربدار

تن بی سر،سربدار گشته

آنکه مرا رها نمود با قلم و نی

می گفت بنویس آنچه میخواهد نی

نوشتم و نوشتیم برزورق عشق

خواندند زورق ها را بهر مالک نی

هیات داشتن بهر این حروف پرحرف

سوزاندن و شکست کاغذ و نی

آنکه مرا واداشت به نوشتن

افسوس فراموش کرد جرات نی

چه جرم سنگینی بود جرم نگارش

می سپردن  سرها را بالای نی

 بالا رفتن سر بهر مردان هیبت است

آن شه مردان قرآن می خواند بالای نی

حرمتش بسپار برجان و دلت با عشق

اکرمی سوز دلت بنگار با نوای نی


  • فاطمه پوراکرمی
  • ۰
  • ۰

زن تواناس

مرا تهدید نمودند به جرم زن بودن                                  که ناتوان و ضعیف و کم طاقت بودن

مرا به طبخ در آشپزخانه به جارو                                    شستن کهنه کودک تمجید نمودن

که تو زن هستی و همچون ریگی کوچک                          درون رود می چرخی بی هویت بودن

که زن را ناتوان است در امر مدیری                                  که ریگ را در رودخانه سرگردان بودن  

که دنیا بهر زن چشم طمع داشت                                   به سرکوب کردن زن در خانه نمودن

خیال خام داشتن که زن ناتوان است                                که آسیه قدرتش به فرعون بودن

که مریم دختری پاک و منزه                                             در آن دوران مادر عیسی بودن

خدیجه در تجارت یکه تاز بود                                            محمد  را در امانت  یاور بودن

که فاطمه دخت نبی راه امامت                                        ابتر را بهر محمد نابود نمودن

به قهار بودن زینب در خطابه                                           دردانه دخت علی را اعلام نمودن

که زن آفرت است در گویش کردی                                          با ظرافت دین همسر را تکمیل نمودن

و من زن هستم از سلاله پاکان                                            که زن بودن را با قلم تحریر نمودن

قوی پر توان با دستانی ظریف                                              که در دامانی پاک شیرمردانی پرورش نمودن

که تو غافل مشو از قدرت حق                                              که زن نسل ترا باعشق پرورش نمودن 

بگو اکرمی با عشق مادرانه                                                  همه زنان عالم در راه عشق صادق بودن

  

  • فاطمه پوراکرمی